جدول جو
جدول جو

معنی قاضی بستی - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی بستی
(بُ)
اسحاق بن ابراهیم بن اسماعیل ابومحمد قاضی بستی وی از هشام بن عمار و هشام بن خالد ازرق و قتیبه بن سعید حدیث شنید. و ابوجعفر محمد بن حیان و ابوحاتم احمد بن عبدالله بن سهل بن هشام بستی و جز ایشان از وی روایت کرده اندو بسال 307 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان: بست)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ طَ بَ)
نجم الدین. یکی از بزرگان عهد سلطان ابوسعید بهادرخان است که به دنبال غائله امیر تیمورتاش بن چوپان به دست چوپان به سال 722 به قتل رسید. (حبیب السیر چ قدیم جزء اول از ج 3 ص 72)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
محمد بن احمد بن عثمان بساطی، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبدالله. از قبیلۀ طائی و از علمای مالکی مذهب است. وی به سال 778 هجری قمری در 18سالگی به مصر رفت و در فقه و اصول و معانی و بیان و علوم عربی و فنون عقلی براعت یافت و مدتی در کمال فقر و تنگدستی بوده به طوری که بر روی پوست نی خوابیدی تا در نتیجۀ صبر و تحمل بخت خفته اش بیدار و به مدرسی شهرهائی منصوب عاقبت قاضی القضاه دیار مصر بود و مدت بیست سال با کمال استقلال به تمشیت امور قضائی اشتغال داشته و امام شمنی و قاضی القضاه محیی الدین مالکی و جمعی دیگر از اکابر وقت از وی استفادۀ علمی نموده اند. او راست: 1- حاشیۀ شرح مطالع. 2- حاشیۀ مطول. 3- حاشیۀ مواقف. 4- شفاء العلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل در فقه مالکی. 5- المغنی در فقه. وی در روز پنجشنبه 12 رمضان سال 842 به مرض قولنج وفات یافت. (کشف الظنون) (روضات الجنات ص 794) (ریحانه الادب ج 3 ص 275)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سردان شهرستان زنجان، در 44هزارگزی شمال باختری سردان و 2هزارگزی راه عمومی واقع و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه چال و محصول آن غلات و انگور و گردو و انار و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
سلیمان بن خلف بن سعد، مکنی به ابوالولید مالکی، اندلسی فقیهی است حافظ، مفسر، متکلم ادیب، شاعر، از اکابر علمای اندلس که در فقه و حدیث و اکثر فنون دیگر وحید عصر خود بوده است، وی نخست در اندلس اقامت داشت پس سه سال در مکه و سه سال در بغداد ماند و به تدریس فقه و نشر احادیث نبوی پرداخت و عاقبت باز به اندلس برگشت و به منصب قضا پرداخت، وی در شب پنجشنبه 19 رجب سال 474 یا 494 هجری قمریدر شهر مریه از شهرهای اندلس وفات یافت، او راست:
1- احکام الفصول فی احکام الاصول، 2- الاشاره در اصول فقه، 3- الایماء در فلسفه، 4- التسدید الی معرفه التوحید، 5- التعدیل و التجریح فی من روی عنه البخاری فی الصحیح، 6- تفسیر القرآن، 7- سنن المنهاج، 8- شرح الموطاء، 9- مسائل الخلاف، 10- الناسخ والمنسوخ و جز اینها، (معجم الادباء ص 246) (معجم المطبوعات 511) (لغات تاریخیه) (جغرافیه ج 1 ص 79 و روضات ص 327 و ابن خلکان ج 1 ص 231) (ریحانه الادب ج 1 ص 134) رجوع به سلیمان بن خلف شود
لغت نامه دهخدا
از محله های قدیمی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی